- پر چاره
- مدبر، محیل حیله گر
معنی پر چاره - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خانه تابستانی، بالاخانه غرفه
پرحیله، پرمکر، حیله گر
بسیار خوارشکم پرست شکم خواره شکمو بنده شکم شکم پرور پر خوار پر خواره اکول بلع بلعه مقابل کم خور
پر نصیب پر بهره. پر بهر کردن پر نصیب کردن پر بهره کردن بهره مند کردن
دیواری که در پیش در قلعه و محوطه خانه کشند، پرده ای که در پیش در خانه آویزند، درگاه
شکم پرست
پر آه پر انین
گلوله ای از پر و جز آن که مرغان شکاری از معده بر میاورند و آنرا بترکی اوخشی گویند
که مایه بسیار دارد مقابل کم مایه بی مایه، صاحب علم و خرد بسیار خردمند دانشمند پر خرد پر دانش، که اصل و گوهری گرانمایه دارد بزرگوار بزرگ عزیز شریف عالیقدر، نجیب اصیل، مالدار ثروتمند متمول، عظیم خطیر جلیل، گرانبها پر بها پر ارز پر قیمت ثمین، برومند، قلم مویی که نوک آن پر پشت باشد مقابل کم مایه. یا چای پر مایه. پر رنگ غلیظ. یا ده پر مایه. آباد. یا گنج پر مایه. پر خاسته پر ثروت غنی
لمس بساوش
بیخ و بن و پر پرندگان که بگوشت بدن آنها چسبیده است پرغزه
خدمتکار (مطلقا) خادم، غلام بنده برده عبد، کنیز خادمه امه حاضنه داه مقابل حره، فرمانبردار مطیع، پرستنده عابد عبادت کننده، زن همسر زوجه، زنی که در بیمارستان از بیماران بیماروان مریض دار خادم بیماران، پاسدار حافظ حارس ملازم گوشدار، جمع پرستاران. یا پرستاران خیال. شعرا و صاحبان نظم و نثر
که چهره ای چون پری دارد پری سیما پری روی خوبروی زیبا جمیل پریچهر، جمع پریچهرگان
کسی که تدبیر ش اندک باشد کم تدبیر، امری که بسختی چاره پذیر باشد
آنکه کارش چاره ناپذیراست گمشده تدبیر
شکم پرست، برای مثال کشد مرد پرخواره بار شکم / وگر درنیابد کشد بار غم (سعدی۱ - ۱۴۷)
Bootlessly
без сапог
ohne Stiefel
без черевиків
bez butów
没有靴子地
sem botas
senza stivali
sin botas
sans bottes
zonder laarzen
ไม่มีรองเท้า
tanpa sepatu
بدون حذاءٍ
बिना बूटों के
בלי נעליים